English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8928 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
installation property book U دفتر دارایی قسمت یا یکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
property book U دفتر دارایی یکان
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
inventory U دفتر دارایی
inventorial U مربوط به دفتر دارایی فهرستی
inventory reconciliation U تطابق موجودی با دارایی یکان
chancery U مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
journals U دفتر روزنامه یکان
unit journal U دفتر روزنامه یکان
journal U دفتر روزنامه یکان
command issuing office U دفتر توزیع فرامین یکان
diaries U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
installation property U دارایی قسمت
muster roll U دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
financed U قسمت مالی یا دارایی
financing U قسمت مالی یا دارایی
finance U قسمت مالی یا دارایی
finances U قسمت مالی یا دارایی
serviced U قسمت یکان
organizations U یکان قسمت
organisations U یکان قسمت
organization U یکان قسمت
activity U قسمت یکان
activities U قسمت یکان
service U قسمت یکان
forcing U یکان قسمت نظامی
forces U یکان قسمت نظامی
force U یکان قسمت نظامی
organic U مربوط به یک قسمت یا یکان
activity designator U شاخص فعالیت یکان یا قسمت
voucher register U قسمت یا دفتر ثبت اسناد یااسناد هزینه
beach organization U یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment U توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
blotters U دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
engineering office U دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
notary office U دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotter U دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
finance U رسته دارایی دارایی
financed U رسته دارایی دارایی
finances U رسته دارایی دارایی
financing U رسته دارایی دارایی
induction station U دفتر استخدام دفتر پذیرش
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
duty roster U دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
estates U دارایی
property U دارایی
financed U دارایی
pursing U دارایی
purses U دارایی
finances U دارایی
purse U دارایی
finance U دارایی
financing U دارایی
pursed U دارایی
estate U دارایی
possession U دارایی
means U دارایی
portfolio U دارایی
portfolios U دارایی
asset U دارایی
holding U دارایی
fortune U دارایی
wealth U دارایی
fortunes U دارایی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
financial agency U اداره دارایی
thing U اسباب دارایی
personal state U دارایی منقول
finance officer U افسر دارایی
property tax U مالیات دارایی
finance office U اداره دارایی
finance ministry U وزارت دارایی
hereditament U دارایی غیرمنقول
temporality U دارایی دینوی
possession U دارایی متصرفات
assets U مایملک دارایی
assets and equities U دارایی ودیون
weals U ثروت دارایی
weal U ثروت دارایی
intendant U پیشکار دارایی
equities U دارایی شرکاء
hab U داشتن دارایی
the furniture of ones pocket U دارایی جیب
to take an inventory of U صورت دارایی
equity U دارایی شرکاء
capital goods U دارایی ثابت
personal chattels U دارایی منقول
current asset U دارایی جاری
Chancellor of the Exchequer U وزیر دارایی
fortunes U دارایی ثروت
private property U دارایی شخصی
Chancellors of the Exchequer U وزیر دارایی
personalty U دارایی شخصی
cham cell or of the e. U وزیر دارایی
circulating asset U دارایی جاری
money bag U دارایی دولت
circulating asset U دارایی در گردش
ministry of f. U وزارت دارایی
current assets U دارایی جاری
fortune U دارایی ثروت
liabilities and assets U بدهی و دارایی
immovable U دارایی غیر منقول
dedicated assets U دارایی وقف شده
belonging U متعلقات واموال دارایی
capital account U حساب دارایی وسرمایه
real account U حساب دارایی غیرمنقول
real property U دارایی غیر منقول
personal property U دارایی شخصی منقول
draw up inventory U تنظیم صورت دارایی
inventory U صورت دارایی موجودی
personal chattels U دارایی شخصی منقول
church warden U متصدی دارایی کلیسا
hotch U سرجمع کردن دارایی
jointure U دارایی مشترک زن و شوهر
private property U دارایی شخصی بلامعارض
holding U دراختیار داشتن دارایی
to come into a property U دارایی را بدست اوردن
hereditaments U دارایی غیر منقول
paraphernal U وابسته به دارایی شخصی زن
disinvestment U خرج دارایی بی چیزی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
realty U دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
heir in tail U وارث دارایی حبس شده
benefical owner of an estate U مالک بهره برداریک دارایی
appreciations U افزایش ارزش دارایی و موجودی
assets U ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
appreciation U افزایش ارزش دارایی و موجودی
realty U دارایی غیر منقول ملک
chattel U مال منقول دارایی شخصی
contents of a vessel U دارایی یامحتویات فرف مظروف
impropriator U تفریط کننده دارایی کلیسا
state of in her itance U ملک یا دارایی قابل توارث
The ministry of economic affairs and finance U وزارت امور اقتصاد و دارایی
to sell up a debtor U دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
finance U علم دارایی تهیه پول کردن
financed U علم دارایی تهیه پول کردن
financing U علم دارایی تهیه پول کردن
finances U علم دارایی تهیه پول کردن
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1I need a reference so I came in office on friday to ask you if you can be one of my reference.
1وقتی انسانها بر اساس دارایی اشان ارزیابی می شوند
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1more technically difficult general ledger
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1 moves up the range
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com